Web Analytics Made Easy - Statcounter
به نقل از «مهر»
2024-05-01@21:03:01 GMT

شهید کشاورز مرآت، شهیدی که زود به آرزویش رسید

تاریخ انتشار: ۲۷ فروردین ۱۳۹۹ | کد خبر: ۲۷۶۱۶۲۱۹

شهید کشاورز مرآت، شهیدی که زود به آرزویش رسید

به گزارش خبرنگار مهر، معرفی شهید شاخص سازمان بسیج رسانه استان قزوین در راستای آشنایی اهالی قزوین و اصحاب رسانه با زندگی شهدا انجام می‌شود، ترویج فرهنگ ایثار و شهادت و نزدیک شدن جامعه به ویژه نسل جوان با اهداف والای شهدا از مهمترین اهداف اجرای این سنت پسندیده است.

مدت زیادی از انقلاب نگذشته بود که جنگ مهمان کشورمان شد، مردمی که تازه انقلابشان را به ثمر رسانده و پیروزی آن را جشن گرفته بودند باید بار دیگر خود را برای روزهای مقاومت آماده می‌کردند.

بیشتر بخوانید: اخباری که در وبسایت منتشر نمی‌شوند!

مقاومتی جانانه در برابر دشمنی که همراهی ابرقدرت‌ها را به همراه داشت؛ شهید کشاورز که آن روزها در سال سوم دبیرستان تحصیل می‌کرد، نیز عزم میدان نبرد می‌کند.

شهید طهماسب شیخ حسنی در سال ۱۳۹۸ و شهید ابراهیم سهیلی‌راد در سال ۱۳۹۷ به عنوان شهدای شاخص از سوی این سازمان معرفی شده بودند، امسال نیز شهید حمیدرضا کشاورز مرآت به عنوان شهید شاخص سازمان بسیج رسانه استان قزوین انتخاب شده است.

فرا رسیدن سالگرد شهادت شهید کشاورز در ۲۷ فروردین و انتخاب وی به عنوان شهید شاخص بسیج رسانه استان قزوین در سال ۹۹ بهانه‌ای شد تا جست‌وجویی در زندگی این شهید داشته باشیم و از او بنویسیم؛ با ما در این گزارش همراه باشید.

نوزادی که موجب برکت خانواده بود

شهید حمیدرضا کشاورز مرآت در دهم مرداد ۱۳۴۵ در روستای سیاهپوش از توابع طارم سفلی شهر قزوین به دنیا آمد، مادرش قدم این نوزاد را خیر می‌داند و می‌گوید تولد او از همان ابتدا برای خانواده برکت آورد.

وی در خاطره‌ای که از تولد حمیدرضایش دارد می‌گوید: «حمیدرضا از همان بدو تولد پر رزق و پربرکت بود؛ یک بار پزشک به همسرم گفت: باید برای تقویت مادر فرزند، غذاهای مغذی و آب جوجه بخری تا بنیه اش تقویت شود. پدر شهید برای خرید مرغ از مطب خارج شد که در همان زمان خروج، دو کبک از بین کوه‌ها مقابل پایش افتاد، این کبک‌ها را سربریدیم و آب آن را نوشیدم تا تقویت شوم؛ همسرم همیشه می‌گفت فرزندی که در راه داریم پر رزق و خوش یمن و بابرکت است.»

پدر خانواده فردی معتقد بود و ارتباط خوبی با روحانیت داشت، او از یک روحانی دعوت می‌کرد تا به منزلش بیاید و در خارج از ساعات مدرسه و اوقات فراغت به فرزندانش قرآن بیاموزد، همین امر موجب ارتباط عمیق فرزندان از جمله شهید حمیدرضا کشاورز با دین اسلام شده بود و تأثیرات تربیتی عمیقی روی آن‌ها داشت.

با توجه به نوع فعالیت‌های روستا که همه باید در آن مشارکت داشته باشند، او نیز در امور منزل به خانواده کمک می‌کرد، او دو برادر کوچک‌تر از خود نیز داشت که همیشه مورد توجه برادر بزرگ خود حمیدرضا بودند. خواهر شهید نیز در خاطراتش می‌گوید: «با وجود دانش آموز بودن، همیشه به مادربزرگم رسیدگی می‌کرد و دلبستگی خاصی به او داشت، در زندگی مسئولیت‌پذیر بود و تفریحش حضور در دوره‌های آموزشی رزمی پایگاه محله بود.»

خواهرش در نمونه‌ای دیگر از خانواده دوستی برادر شهیدش می‌گوید: «امکانات ما هنگام تحصیل در تهران کم بود، اما با شرایط کنار می‌آمد و در هزینه‌ها قناعت می‌کرد، او با فداکاری همیشه سهم غذای مرا بیشتر از خودش در نظر می‌گرفت.»

جوانه‌های انقلاب در دل نوجوانی

نوجوانی حمیدرضا مقارن با روزهای پر شور انقلاب بود و او اگرچه در آن زمان سن کمی داشت، اما شور انقلابی که امام در دل نوجوانان و جوانان بر پا کرده بود، در او هم جوانه زده بود، او تلاش می‌کرد تا با برپایی تظاهرات در روستای کوچکشان، مردم را نسبت به انقلاب آگاه کند.

همین تظاهرات، سردادن شعارهای انقلابی در کوچه‌های سیاهپوش و پاره کردن عکس شاه، مردمی که نسبت به انقلاب بی‌تفاوت بودند را به وجد می‌آورد و رفته رفته موجب همراهی همین مردم با موج انقلاب شد. اوایل انقلاب که شورای انقلاب فعال بود نیز در مدرسه با این شورا همکاری می‌کرد.

این شور انقلابی البته با شیطنت‌هایی نیز همراه بود؛ مثلاً در خاطرات شهید آمده که آن روزها با بچه‌ها در راه ورودی روستا سنگ می‌چیدند و جاده را می‌بستند. وقتی مینی‌بوس‌ها می‌خواستند وارد جاده شوند، به راننده می‌گفتند که در صورت سر دادن شعار «مرگ بر شاه» می‌تواند از جاده عبور کند، راننده هم برای اینکه بتواند عبور کند همراهی می‌کرد و این شعار را سر می‌داد. هم‌بازی‌های آن دورانش می‌گویند حمیدرضا در این ماجرا بسیار پرانرژی و جدی بود و وقتی مشتش را برای شعار دادن گره می‌کرد، راننده مینی بوس را نیز تحت تأثیر قرار می‌داد.

این شهید بنا به گفته‌ی اطرافیانش در آن روزهای حساس قدرت درک بالایی نسبت به حوادث داشت و در برابر اتفاقاتی که اطرافش می‌افتاد احساس مسئولیت می‌کرد، به عنوان مثال در مقابل فعالیت گروهک‌های ضدانقلاب بی‌تفاوت نبود و واکنش نشان می‌داد.

مهاجرت به تهران برای علم‌آموزی

پدر شهید علاقه‌ی زیادی به تحصیل فرزندانش داشت ولی امکانات درس خواندن در روستای سیاهپوش وجود نداشت، همین موجب می‌شود خانواده‌ی کشاورز، حمیدرضا و خواهرش را برای ادامه تحصیل به شهر تهران بفرستند، آن‌ها خانه‌ای برای سکونت فرزندانشان در تهران اجاره و دعای خود را بدرقه‌ی راه فرزندانشان می‌کنند.

البته او نیز زحمات خانواده را بی پاسخ نمی‌گذاشت؛ پسردایی شهید که همراه دوران تحصیل او نیز بود، درباره درس خواندن وی می‌گوید: «حمیدرضا پسر درس خوانی بود و تکالیفش را به خوبی انجام می‌داد، بعضی اوقات زمانی که در ایام امتحانات خوابم می‌برد، مرا برای مطالعه بیدار می‌کرد. او مرا تشویق می‌کرد و می‌گفت: بابک بهتر است درسِ امتحان را بخوانیم تا خاطرات خوبی برایمان بر جای بماند.»

او در بیان یکی دیگر از خاطرات این دوران می‌گوید: «یک روز که سوار اتوبوس بودیم حمید بلند شد و جای خود را به یک آقای جوان و بلند قامت داد. علت را از وی جویا شده و گفتم: حمید، این مرد که جوان بود. چرا جایت را به او دادی؟ شهید در جواب گفت: باید به مردم محبت کنیم.»

پس از مدتی نیز به عنوان خبرنگار به مجله جوانان روزنامه اطلاعات پیوست و به تهیه اخبار و گزارش‌های اجتماعی و فرهنگی درباره‌ی وقایع پیرامونش پرداخت. حمیدرضا عضو انجمن اسلامی مدرسه بود، در کمیته‌های مساجد نیز در فعالیت‌های چون تقسیم سهمیه و رسیدگی به افراد بضاعت همکاری می‌کرد.

عزم نبرد با مهمان ناخوانده‌ی جنگ

اما مدت زیادی از انقلاب نگذشته بود که جنگ مهمان کشورمان ایران شد، مردمی که تازه انقلابشان را به ثمر رسانده و پیروزی آن را جشن گرفته بودند باید بار دیگر خود را برای روزهای مقاومت آماده می‌کردند، مقاومتی جانانه در برابر دشمنی که همراهی ابر قدرت‌ها را به همراه داشت و به نمایندگی از تمام آن‌ها به جنگ با ملت ایران آمده بود.

شهید کشاورز که آن روزها برای تحصیل در تهران زندگی می‌کرد، به همراه دوستش به حسینیه خامنه‌ای‌های تهران رفته و کار با سلاح سبک را آموزش می‌بیند، آن روزها گاهی همراه دوستش بابک در انجام گشت‌های شبانه نیز همکاری می‌کردند.

پس از این آموزش‌ها بود که تصمیم خود را برای اعزام به جبهه می‌گیرد. این تصمیم در ابتدا با مخالفت‌هایی از جانب خانواده روبرو می‌شود، پدر که علاقه‌ی زیادی به تحصیل فرزندانش داشت، انتظار داشت پسرش حداقل تا مقطع دیپلم به تحصیل ادامه دهد. اما حمیدرضا راه خود را انتخاب کرده و می‌خواست در مسیر شهادت قدم بگذارد.

در نهایت او در بیستم اسفندماه سال ۶۱ زمانی که دانش‌آموز سال سوم متوسطه بود به جبهه می‌رود، پسر دایی شهید در خاطره‌ای از اعزام شهید کشاورز به جبهه می‌گوید: «حمیدرضا زمان اعزام سن کمی داشت، موقع خداحافظی به او گفتم: حمید شما با این سن کم چرا می‌خواهی به جبهه بروی؟ برای تو هنوز زود است؛ شهید با متانت و جدیت تمام در جوابم گفت: خیر، مگر من از آن‌هایی که به جبهه رفتند خون رنگین‌تری دارم؟ چرا نباید بروم؟ ما باید به جبهه برویم و از کشور و ناموسمان دفاع کنیم».

شهادت زودهنگام در فکه

اما حضور شهید کشاورز در جبهه مدت زیادی طول نمی‌کشد، او که با وجود سن کم برای رفتن به میدان نبرد عجله داشت، زود هم به آرزوی خود می‌رسد و یک ماه پس از اعزام در ۲۷ فروردین سال ۱۳۶۲ در منطقه‌ی فکه به شهادت می‌رسد.

خواهر شهید، رفتن و شهادت برادر را آنقدر سریع و ناگهانی می‌داند که می‌گوید: «حتی جورابی که در خانه برایش بافته بودیم، به دستش نرسید. از نامه‌هایی که برای ما نوشته بود نیز یکی به دستمان رسید و دو نامه دیگر را همزمان با خبر شهادتش دریافت کردیم.»

او پس از مجروحیت در فکه، به بیمارستان ۵۰۲ ارتش تهران منتقل شد و پس از یک شب بستری در بیمارستان به شهادت رسید. برای شهید کشاورز در تهران مراسم تشییع برگزار شد و با وجود اینکه مدت زیادی در تهران اقامت نداشت، اما همسایگان، دوستان و همکلاسی‌ها و آشنایان بسیاری در مراسم تشییع شهید حضور داشتند؛ پس از آن پیکر شهید به زادگاهش روستای سیاهپوش منتقل و به خاک سپرده شد.

در بخشی از وصیتنامه‌ی این شهید می‌خوانیم: «خدا را هرگز فراموش نکنید و امام خمینی (ره) را در نمازهایتان دعا کنید، همیشه حجاب اسلامی را رعایت کنید و به شما سفارش می‌کنم تا مسائل اسلام را جستجو کنید.»

کد خبر 4901752

منبع: مهر

کلیدواژه: سازمان بسیج رسانه استان قزوین شهید شاخص قزوین ویروس کرونا ستاد مقابله با کرونا بوشهر شیوع کرونا شیراز شهرکرد نیمه شعبان بارش باران بیرجند گرگان ایلام قزوین استانداری قزوین جهش تولید شهید کشاورز مدت زیادی آن روزها

درخواست حذف خبر:

«خبربان» یک خبرخوان هوشمند و خودکار است و این خبر را به‌طور اتوماتیک از وبسایت www.mehrnews.com دریافت کرده‌است، لذا منبع این خبر، وبسایت «مهر» بوده و سایت «خبربان» مسئولیتی در قبال محتوای آن ندارد. چنانچه درخواست حذف این خبر را دارید، کد ۲۷۶۱۶۲۱۹ را به همراه موضوع به شماره ۱۰۰۰۱۵۷۰ پیامک فرمایید. لطفاً در صورتی‌که در مورد این خبر، نظر یا سئوالی دارید، با منبع خبر (اینجا) ارتباط برقرار نمایید.

با استناد به ماده ۷۴ قانون تجارت الکترونیک مصوب ۱۳۸۲/۱۰/۱۷ مجلس شورای اسلامی و با عنایت به اینکه سایت «خبربان» مصداق بستر مبادلات الکترونیکی متنی، صوتی و تصویر است، مسئولیت نقض حقوق تصریح شده مولفان در قانون فوق از قبیل تکثیر، اجرا و توزیع و یا هر گونه محتوی خلاف قوانین کشور ایران بر عهده منبع خبر و کاربران است.

خبر بعدی:

کشف پیکر مطهر یک شهید پس از ۴۰ سال

به گزارش گروه فرهنگ و جامعه خبرگزاری علم و فناوری آنا، شهید والامقام منصور عزیزپور محمدی به‌عنوان بسیجی از اهواز به جبهه اعزام و در سال ۱۳۶۳ در عملیات بدر در منطقه شرق دجله به درجه رفیع شهادت نائل آمد و به جمع شهدای جاویدالاثر پیوست.

پیکر مطهر شهید پس از ۴۰ سال کشف و از طریق آزمایش دی‌ان‌ای شناسایی شد. مسئولین استان خوزستان با حضور در منزل شهید خبر مسرت بخش تفحص و شناسایی این شهید عزیز را به بازماندگانش رساندند.

انتهای پیام/

دیگر خبرها

  • واژگونی تراکتور منجر به فوت کشاورز مهابادی شد
  • کشف پیکر مطهر یک شهید پس از ۴۰ سال
  • خانه مادر شهیدی که دیوارهایش مزین به عکس شهدا است
  • کشاورز پارس‌آبادی ۳۰ میلیارد تومان را به صاحبش برگرداند
  • یک میلیون روستایی و کشاورز در دولت سیزدهم بیمه شدند
  • بیش از یک میلیون نفر روستایی و کشاورز در این دولت بیمه شدند
  • (عکس) قالیباف و رقیب‌اش شکار دوربین عکاسان شدند
  • تشکر خانواده شهید الداغی از وحید شمسایی
  • مروری بر آثار ایرانی در بینال ونیز/ آنجا که نگاه پایان می‌گیرد
  • مادرم با هدیه وحید شمسایی روحیه گرفت